عید مبعث مبارک
سلام نفس مامان مامانی الان لالا کردی... امروز از صبح خونه مامان من بودیم ...عموی منم اونجا بودن با زن عمو و هانی شیطون و ریحانه کوشولو یه چیز جدیدی هست که یه کم نگرانم کرده... دیروز بعداز ظهر رفتم خونه مامان علیرضا که تازه اسباب کشی کرده بود که یه کم کمک کنم و تو رو گذاشتم پیش مامانم ...ولی بعد یه ساعت مامانم زنگ زد که ارزو اریا خیلی داره گریه میکنه و بهونه نبودنت و میگیره و بیا.... منم که اومدم خیلی ذوقیدی و اومدی بغلم...بعدشم رفتی پی بازی و فقط هر چند دقیقه یک بار من و چک میکردی که هستم یا نه.... امروزم خونه مامانم رفتم حموم و دیدم بعد 5 دقیقه پشت دری با مامان جون...بازم واینستادی و مامانم عین چند دقیقه رو راهت می...
نویسنده :
مامان و بابا
0:58